پرسش :
نظر به اين که پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليه السّلام ـ افضل مردم هستند و شرکت در جنگ نيز از افضل اعمال است پس چرا آن حضرات در برخی از جنگ ها شرکت نکرده و نجنگيدند؟
شرح پرسش :
پاسخ :
جنگهايي را كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خود فرماندهي آنها را به عهده داشتند و در ميدان جنگ حاضر ميشدند «غزوه» مينامند و جنگهايي كه خود شركت نميكردند و نيرو ميفرستادند «سريه» مينامند.[1]
سريهها از نظر نظامي و سياسي خيلي مهم نبودند و در طول تاريخ اين جنگها هيچ درگيري نظامي صورت نگرفته و فقط جنبة نمايشي و اطلاعاتي داشتند و فرماندهان انتخابي از عهدة اين مأموريتها خوب بر ميآمدند ديگر نيازي به حضور فيزيكي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نبوده از طرف ديگر كار پيامبر تنها جنگ و اعزام گروههاي گشتي، عقد و پيمانهاي جديد و تنظيم شؤن مدينه و مناطق مجاور آن نبود بلكه ايشان در كنار همة اينها به تنظيم امور حكومتي و ابلاغ تكاليف ديني و عبادي و اجتماعي نيز ميپرداخت؛[2] از اين رو آن حضرت در جنگهاي سرنوشتساز و جنگهايي كه براي اسلام و حكومت اسلامي جنبة حياتي داشته مانند بدر، احد، خندق، خيبر... شركت ميكردند و با حضور خود به عنوان فرماندة لشكر، نقش حياتي در اين جنگها ايفاء ميكردند.
بدون ترديد رهبري حكيمانة پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و سهيم بودن او در اين راه و آگاهي او از امكانات دشمن و حضور او در قلب ميدان نبرد عامل مهمي در اين پيروزيها ميباشد. به طوري كه علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «وقتي بر ما مصيبتي سخت رو ميآورد و خون چشممان را ميگرفت به پيامبر رو ميآورديم كه از همه به دشمن نزديكتر بود من در روز بدر به او چشم داشتم كه او از همة ما به دشمن نزديكتر بود.»[3]
در جواب بعضيها كه اشكال ميكنند و ميگويند پيامبر چون پيامبر رحمت بود كسي را نميكشت و يا اينكه رحمانيت پيامبر با جنگ و شمشير و نيزه و ادوات جنگي كه در جنگها از آنها استفاده ميشد تضاد دارد ميتوان گفت، جنگهاي رسول خدا مبتني بر فضيلت و مشتمل بر خير و سعادت و رفق و مدارا بود هر چند شمشيرها از غلاف كشيده و رودر روي هم قرارگرفت و كساني هم به هلاكت رسيدند، اما جنگهاي پيامبر به مردم آموخت چگونه در حالي كه از نوك شمشيرها خون ميچكد، فضيلت و ارزش ميتواند حكمفرما باشد. چون وقتي جنگ در راه فضيلتها و ارزشها باشد وجود آن به عنوان مصداقي از رحمت ضرورت خواهد داشت و رحمت در تمامي مراحل آن سايهگستر خواهد شد. پس جنگهاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بسان چاقوي تيز طبيبي مهربان است كه عضوي از بدن را قطع ميكند تا همة آن را به فساد و تباهي نكشاند. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين جنگها افرادي را كشتند و يا دستور قتل آنها را صادر كردند كه در آن روزگار به عنوان عنصري خطرناك براي جامعة انسانی و اسلامي به شمار ميآمدند و اگر ريشة آنها خشكانده نميشد تمام جامعه به تباهي كشيده ميشد.[4] افرادي چون «عقبه» كه پيامبر در جنگ بدر دستور قتلش را صادر كرد. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را تا حد مرگ اذيت كردند و در سجده بر سر آن حضرت شكمپارة گوسفند انداختند.
خلاصه نه آنجا كه پيامبر نجنگيده دليل بر رحمانيت اوست و نه آنجا كه جنگيده عدم رحمانيت او را ميرساند بلكه وجود او در همه حال رحمتي است از طرف خداوند به بشريت. آنجا كه مصلحت دين اسلام و مسلمانان در جنگ بوده وارد جنگ ميشد و وقتي حضور وي در ميدان تعليم و تعلّم ضروري مينمود به امورات مسلمانان ميپرداخت.
اما علي ـ عليه السّلام ـ، او در دوران حيات پيامبر به عنوان يك نظامي ای تمام عيار، شجاع، دلاور و صاحب رأي در عرصة نظاميگري مطرح و مورد توجه و عنايت شخص پيامبر و ساير مسلمانان بود و تلاشها و فداكاريهاي او بود كه در جنگها شهد شيرين پيروزي را به كام پيامبر و مسلمانان ميريخت و آنها را از تنگناهاي دشوار رها ميساخت.[5]
با مطالعة غزوات پيامبر به اين نتيجه ميرسيم كه به غير از جنگ تبوك آن حضرت در تمامي صحنههاي حساس نظامي حضور داشتند و در جنگ تبوك به دستور پيامبر و براي محافظت از خانوادة آن حضرت و شهر مدينه در اين شهر ماندند. و روشن است پس از امر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، علي ـ عليه السّلام ـ از خود اختيار و انتخابي نداشت. و بعد از رحلت پيامبر نيز علي ـ عليه السّلام ـ مدّتي طولاني نتوانست در جنگها شركت بكند، ولي در اين مدّت هم، مسلمانان از نظرات و انديشههاي نظامي او بيبهره نبودند به هر حال علي ـ عليه السّلام ـ در دوران پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان افسري فداكار و در دوران بعد از پيامبر به عنوان انديشمند نظامي، و در زمان خلافت خود به عنوان فرماندهي لايق جنگهاي جمل ـ نهروان و صفين را رهبري كردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نبردهاي محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ
2. سياست نظامي امام علي ـ عليه السّلام ـ نوشتة اصغر قاعدان
3. محمد خاتم پيامبران، نوشتة محمد ابوزهره و ترجمة حسين صابري
پی نوشتها:
[1] - واقدي، محمد بن عمر، مغازي، ترجمة محمد دامغاني، چ دوّم، نشر دانشگاهي، ص 55.
[2] - ابوزهره، محمد، خاتم پيامبران، ترجمة حسين صابري، (انتشارات، آستان قدس رضوي، ج دوّم، ص 349).
[3] - عاملي، جعفر مرتضي، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، انتشارات دارالهادي، چ چهارم، ج پنجم، ص 44.
[4] - ابو زهره، محمد خاتم پيامبران، ترجمة حسين صابري، انتشارات قدس رضوي، ج دوّم.
[5] - قاعدان، اصغر، سياست نظامي امام علي ـ عليه السّلام ـ، انتشارات فروزان، ص 92.
منبع: اندیشه قم
جنگهايي را كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خود فرماندهي آنها را به عهده داشتند و در ميدان جنگ حاضر ميشدند «غزوه» مينامند و جنگهايي كه خود شركت نميكردند و نيرو ميفرستادند «سريه» مينامند.[1]
سريهها از نظر نظامي و سياسي خيلي مهم نبودند و در طول تاريخ اين جنگها هيچ درگيري نظامي صورت نگرفته و فقط جنبة نمايشي و اطلاعاتي داشتند و فرماندهان انتخابي از عهدة اين مأموريتها خوب بر ميآمدند ديگر نيازي به حضور فيزيكي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نبوده از طرف ديگر كار پيامبر تنها جنگ و اعزام گروههاي گشتي، عقد و پيمانهاي جديد و تنظيم شؤن مدينه و مناطق مجاور آن نبود بلكه ايشان در كنار همة اينها به تنظيم امور حكومتي و ابلاغ تكاليف ديني و عبادي و اجتماعي نيز ميپرداخت؛[2] از اين رو آن حضرت در جنگهاي سرنوشتساز و جنگهايي كه براي اسلام و حكومت اسلامي جنبة حياتي داشته مانند بدر، احد، خندق، خيبر... شركت ميكردند و با حضور خود به عنوان فرماندة لشكر، نقش حياتي در اين جنگها ايفاء ميكردند.
بدون ترديد رهبري حكيمانة پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و سهيم بودن او در اين راه و آگاهي او از امكانات دشمن و حضور او در قلب ميدان نبرد عامل مهمي در اين پيروزيها ميباشد. به طوري كه علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «وقتي بر ما مصيبتي سخت رو ميآورد و خون چشممان را ميگرفت به پيامبر رو ميآورديم كه از همه به دشمن نزديكتر بود من در روز بدر به او چشم داشتم كه او از همة ما به دشمن نزديكتر بود.»[3]
در جواب بعضيها كه اشكال ميكنند و ميگويند پيامبر چون پيامبر رحمت بود كسي را نميكشت و يا اينكه رحمانيت پيامبر با جنگ و شمشير و نيزه و ادوات جنگي كه در جنگها از آنها استفاده ميشد تضاد دارد ميتوان گفت، جنگهاي رسول خدا مبتني بر فضيلت و مشتمل بر خير و سعادت و رفق و مدارا بود هر چند شمشيرها از غلاف كشيده و رودر روي هم قرارگرفت و كساني هم به هلاكت رسيدند، اما جنگهاي پيامبر به مردم آموخت چگونه در حالي كه از نوك شمشيرها خون ميچكد، فضيلت و ارزش ميتواند حكمفرما باشد. چون وقتي جنگ در راه فضيلتها و ارزشها باشد وجود آن به عنوان مصداقي از رحمت ضرورت خواهد داشت و رحمت در تمامي مراحل آن سايهگستر خواهد شد. پس جنگهاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بسان چاقوي تيز طبيبي مهربان است كه عضوي از بدن را قطع ميكند تا همة آن را به فساد و تباهي نكشاند. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين جنگها افرادي را كشتند و يا دستور قتل آنها را صادر كردند كه در آن روزگار به عنوان عنصري خطرناك براي جامعة انسانی و اسلامي به شمار ميآمدند و اگر ريشة آنها خشكانده نميشد تمام جامعه به تباهي كشيده ميشد.[4] افرادي چون «عقبه» كه پيامبر در جنگ بدر دستور قتلش را صادر كرد. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را تا حد مرگ اذيت كردند و در سجده بر سر آن حضرت شكمپارة گوسفند انداختند.
خلاصه نه آنجا كه پيامبر نجنگيده دليل بر رحمانيت اوست و نه آنجا كه جنگيده عدم رحمانيت او را ميرساند بلكه وجود او در همه حال رحمتي است از طرف خداوند به بشريت. آنجا كه مصلحت دين اسلام و مسلمانان در جنگ بوده وارد جنگ ميشد و وقتي حضور وي در ميدان تعليم و تعلّم ضروري مينمود به امورات مسلمانان ميپرداخت.
اما علي ـ عليه السّلام ـ، او در دوران حيات پيامبر به عنوان يك نظامي ای تمام عيار، شجاع، دلاور و صاحب رأي در عرصة نظاميگري مطرح و مورد توجه و عنايت شخص پيامبر و ساير مسلمانان بود و تلاشها و فداكاريهاي او بود كه در جنگها شهد شيرين پيروزي را به كام پيامبر و مسلمانان ميريخت و آنها را از تنگناهاي دشوار رها ميساخت.[5]
با مطالعة غزوات پيامبر به اين نتيجه ميرسيم كه به غير از جنگ تبوك آن حضرت در تمامي صحنههاي حساس نظامي حضور داشتند و در جنگ تبوك به دستور پيامبر و براي محافظت از خانوادة آن حضرت و شهر مدينه در اين شهر ماندند. و روشن است پس از امر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، علي ـ عليه السّلام ـ از خود اختيار و انتخابي نداشت. و بعد از رحلت پيامبر نيز علي ـ عليه السّلام ـ مدّتي طولاني نتوانست در جنگها شركت بكند، ولي در اين مدّت هم، مسلمانان از نظرات و انديشههاي نظامي او بيبهره نبودند به هر حال علي ـ عليه السّلام ـ در دوران پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان افسري فداكار و در دوران بعد از پيامبر به عنوان انديشمند نظامي، و در زمان خلافت خود به عنوان فرماندهي لايق جنگهاي جمل ـ نهروان و صفين را رهبري كردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نبردهاي محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ
2. سياست نظامي امام علي ـ عليه السّلام ـ نوشتة اصغر قاعدان
3. محمد خاتم پيامبران، نوشتة محمد ابوزهره و ترجمة حسين صابري
پی نوشتها:
[1] - واقدي، محمد بن عمر، مغازي، ترجمة محمد دامغاني، چ دوّم، نشر دانشگاهي، ص 55.
[2] - ابوزهره، محمد، خاتم پيامبران، ترجمة حسين صابري، (انتشارات، آستان قدس رضوي، ج دوّم، ص 349).
[3] - عاملي، جعفر مرتضي، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، انتشارات دارالهادي، چ چهارم، ج پنجم، ص 44.
[4] - ابو زهره، محمد خاتم پيامبران، ترجمة حسين صابري، انتشارات قدس رضوي، ج دوّم.
[5] - قاعدان، اصغر، سياست نظامي امام علي ـ عليه السّلام ـ، انتشارات فروزان، ص 92.
منبع: اندیشه قم
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}